دو جهانگرد به شهری رفتند تا با عارف معروفی ملاقات کنند. وقتی به منزل او رسیدند با کمال تعجب دیدند عارف در اتاقی بسیار ساده زندگی می کند. پرسیدند؟
لوازم منزلتان کجاست؟
عارف گفت:مال شما کجاست؟
گفتند:لوازم ما؟ ما اینجا مسافریم!
عارف گفت:من هم همینطور...
یک!
.
آفرین
ممنون حاجی خومون!
سفرت بخیر اما ،تو ودوستی خدا را
چو ازاین کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران برسان سلام مارا
- "همه آرزویم، امّا
چه کنم که بسته پایم ... "
درود.
این یعنی بدون ادعا بودن و بدون ادعا زیستن. یعنی صاف بودن و سادگی کردن. بسیار عالی. انتخاب خوبی داشتی.
سلام
ما انسان ها باید سعی کنیم بدون ادعا و صاف و ساده زندگی کنیم.
ممنونم ازت آرام جان
سلام بزرگوار
کوتاه،پرمعنا،تاثیرگذار.ممنون از این نوشتار زیبا.سلامت باشید
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام ...
ممنون ...
اللهم عجل لولیک الفرج
کاغذ سفید را قاب نمیگیرند از اینکه
مطالبت عالی است لذت میبرم
سلام.
کوتاه و خواندنی و البته آموزنده بود.احسنت.
خانه کوچک و ساده پیلیسوک های ولات ما هم توسط کلاغ های مهاجر ویران شد و امروز دیگر زیر چندل ها و تو لیفه های نخل ها فقط آثاری از خانه ویران شده مانده و تنها چند عدد از پرهای پیلیسوک ها...
خدانگهدار
سلام ...
ممنون که به وبلاگم سر زدی ...